دردسر های آقای شوهر

سلام

نمیدونید البته شایدم بدونید ! که چقدر بده نشه یک سری حرف هارو به مادرت خواهرت و یا دوستت بزنی به کسایی که مبینیشون و ممکنه با خبر دار شدن از زندگیت نگاهشون بهت عوض بشه یا برات دل بسوزونن و یا قضاوت و سرزنشت کنن و تو باز مجبور باشی ببینیشون و دوباره ودوباره و دوباره سرزنش بشی

خوبی وبلاگ به همینه مینویسی و حرف دلتو میریزی بیرون ...کسی هم نمیشناستت :)

فقط باکسایی که جدا مطالبو میخونن و باهام دوستن تبادل لینک میکنم

لطفا آدرس وبتونو تو نظرات بنویسید چون متاسفانه مشکلی هست و نمایش نمیده

 


برچسب‌ها:

جمعه 28 فروردين 1398برچسب:, | 22:26 | خانوم همسر |

 بنده درگیر درس و مشق می باشم  به همراه یک عدد شوهر جان نق نقو و پر توقع که نمیذاره درس بخونم یعنی دو دیقه پیش گیساش تو دستام بود !  البته خیلی سریع قبل از اینکه خفم کنه در برفتم :/


برچسب‌ها:

شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 11:52 | خانوم همسر |

چند روزیه هوای خونمون آفتابیه آقای شوهر با ما بسی مهربان گشته اند

امروز بعد از اینکه صبحانه ی پر از عشقمو میل نمودن ( چقدر سلیقه به خرج دادم حتی تخم مرغ ها شکل قلب بودن  یه تشکر خالی فقط  یه بوسی  و... هوچی همینم پیشرفته:))  ) بردم بازار گل  یه عالمه گل خریدم  یه  بوته ی گوجم خریدم  که خیلی دوسش دارم

البته شوهر جان کمی غرغر نمودن که اینهمه گلو نمیتونی نگهداری و خراب میشن
حسن یوسف  و بگونیا و کوکب و شمعدانی و ساناز خریدم

کسی درمورد نگهداری از گل اطلاعات داره عایا؟

 


برچسب‌ها:

شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:53 | خانوم همسر |

جوش مجلسی زده نوک دماغم ! بسی زیبا شدم !


برچسب‌ها:

چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:24 | خانوم همسر |

ژله رز سیب درست کردم ولی وقتی از قالب درش آوردم افتاد تو آب جوش و ترکید! من آدم بسی خوش شانسی می باشم

فکر کنم اون موقع که خدا شانس تقسیم میکرد ظرف من آبکش بود!

میخواستم شوهر جان رو سوپرایز کنم  فعلا ژله که ترکید ایشالا ما بقی خوب بشه

 


برچسب‌ها:

چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:19 | خانوم همسر |

خواهر شوهرم تنها نبود با دوستش از خرید اومده بودن و خونه ی ما نزدیک بود . من آشپزی نکردم .درست نیست که بره خوش گذرونی و بعد خودشو دعوت کنه و من به زحمت بیوفتم اونم برای کسی که به شدت آزارم داده و میده

همسر زنگ زد 3 تا پیتزا و یه همبرگر آوردن ظاهرا سلیقه ی دوست عزیز  رو میدونست و باهم خودمونی حرف میزدن .

خواهر شوهرم و دوستش لباساشونو پوشیدن و من نمیفهمم چه لزومی داشت یه زن غریبه جلوی داداش دوستش نمایش فشن شو بذاره و نظر سنجی کنه

نمیتونستن برن خونه ی خودشون لباسارو بپوشن و دوباره امتحان کنن ؟ مگه تو مغازه تن هم ندیدن ؟ با منم که صمیمی نیستن

 خیلی رک گفتم بهتره لباسای مناسب بپوشه و دلیلی نداره از شوهر من نظر خواهی کنه که خیلی هم برخورد به خانوم  و پشت چشم نازک کرد  محل نذاشت

منم بدجور عصبانی شدم که نرفت لباسشو عوض کنه و کاملا با رفتارم بهشون فهموندم شر رو کم کنن

البته ندیدم همسر جان بهشون توجه خاصی کنه حواسش به تلوزیون بود ولی مگه میشه مرد باشی و یه زن قد بلند خوش هیکل و لوند یه لباس مثل اون بپوشه و با اون لحن صدات کنه و یه جوریت نشه ؟؟؟

من شوهرمو خیلی دوست دارم انقدر که از تصور بودنش با یکی دیگه دارم گریه میکنم . البته اینا فکرای احمقانه منه

شوهرم صبح تا شب خونه نیست از کجا معلوم این مدت وقتشو با یکی دیگه نگذرونه

دارم فکرای احمقانه میکنم نه ؟ به هر حال شاید من انقدر خوشگل باشم که قبل 15 سالگی کلی خواستگار بیاد برام ولی اصلا عشوه گر نیستم و خیلی از کارایی که زنای دیگه میکنن بلد نیستم  رابطم با شوهرم خوب نیست  اگه بره با یکی که همو درک کنن چی ؟ یکی که اون خوشش بیاد باهاش حرف بزنه نه من که به زور دو کلمه باهام حرف میزنه

دلم بدجور شکسته :((((((

این وبلاگو خیلی دوست دارم خوبه که میتونم اینجا بنویسم و خودمو آروم کنم هر وقت که بخوام


برچسب‌ها:

پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 22:32 | خانوم همسر |

خواهر شوهر گرام لطف کردن خبر دادن میخوان قدم  مبارکشون رو بذارن رو تخم چشم بنده

من  حوصله   ن   د   ا   ر    م   !

به همسر جان هم گفتم خودت یه فکری برای مهمونت بکن ...

انقدر چشم غره برو تا گولیا چشات دراد شوهر جان ! همینه که هست ! من کلفت بی جیره مواجب نیستم!

جدا صبرم لبریز شده به خدا خواهر شوهرم بخواد تیکه بندازه جا هر یدونش 60 تا جواب میدم بدون فکر کردن به عواقبش بسه هرچی جلوشون سکوت کردم

خانوم سفارش غذا هم میده  ! پررو ! مگه نوکر باباتم

قاطی کردم شدید !!!!!!!!!!


برچسب‌ها:

پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:8 | خانوم همسر |


برچسب‌ها:

پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:47 | خانوم همسر |

این پست رو یه بار دیگه فرستاده بودم ولی نمیدونم چرا پاک شده !!!!!!!!!!!

دیروز آقای شوهر تشریف نیاوردن خونه اما منم کم نیاوردم و رفتم محل کارش چون بار اولم بود سخت راهو پیدا کردم وظاهرا همسر زنگ زده بوده خونه و من نبودم و شدیدا عصبانی بود

همچین از دیدنم خوش حال نشد  و کلی داد و بیداد کرد که چرا سر ظهری تنها و بی اجازه راه افتادم تو خیابونا  حالا نمیدونم جدا به خاطر این عصبانی بود یا اینکه رفتم محل کارش

چند باری تا مرز گریه پیش رفتم ناهارو به هردومون کوفت کرد به معنای واقعی کلمه  بعدم سپرد یکی برسونتم خونه

تو پله ها انقدر گیج و ناراحت بودم که نفهمیدم چطوری پخش زمین شدم یه لایه گوشت از ساق پام کنده بود

رفتم خونه و خوابیدم البته قبلش دو لیتری اشک ریختم بد جوری بهم برخورده بود

شب همسر اومد پشتمو بهش کردم و پتو رو کشیدم رو سرم شاید مسخره باشه  ولی قهر کرده بودم  پتو رو کنار زد و گفت چمه دوباره آبغوره گرفتم حدس زدم حتما حسابی چشمام ورم کردن  دوباره بغض کردمو حرفای تلنبار شده ی این چند ماهو ریختم بیرون بعد چند ماه صبرم تموم شده بود  فقط سکوت کرد اما قیافش عصبی بود بلند شدم رفتم بیرون لنگ میزدم و عصبانی بودم که چرا قفل چند ماهه رو شکوندم اون همیشه به احساساتم بی توجه بود یا مسخره میکرد هیچی برای یه زن بدتر از این نیست که احساساتشو مسخره کنی !

گفت چرا لنگ میزنی منم گفتم انقدر بی حواس و ناراحت بودم که از پله ها افتادم

اونم صبرش لبریز شد و گفت من یه بچه ی احمق دست و پا چلفتیم که راه رفتنم بلد نیستم منم گفتم تو منو خواستی اون موقع نمیدونستی بچم ؟ میخواستی چشماتو وا کنی اونم گفت من غلط کردم اینو که گفت بغضم ترکید و نشستم همون جا زار زدم

رفت بتادین آورد و گفت پاشم زخممو بشورم محلش نذاشتم بزور بلندم کرد برد تو حموم ...زخمم بدجور میسوخت و گریمو شدید تر میکرد اونم چند باری سرم داد زد که ساکت شم و دارم اعصابشو خورد میکنم

رفتم تو اتاق خوابیدم اونم در و کوبید و رفت بیرون نیم ساعت بعد اومد و بزور بردم شام بخورم مرتبم غر میزد که مردم زن دارن منم زن دارم خواستم بگم خودت چه گلی به سرم زدی که ادعاته ؟ ولی چیزی نگفتم

دوتا قاشق بیشتر نخوردم رفتم بخوابم بعد این همه مدت هنوز نمیدونه من از باقالی پلو متنفرم!

تو تخت بزور بغلم کرد و گفت من احمقم که با یه مشت فکر مسخره هم اونو عذاب میدم هم خودمو بعدم مثل همیشه فقط یه چیز میخواست

کلا بهتره دیگه تصمیم نگیرم چون دقیقا برعکسشو انجام میدم :/

 


برچسب‌ها:

پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:27 | خانوم همسر |

کسی اینجا انیمه میبینه ؟

من عاشق انیمه های ژاپنیم  به خصوص کارای میازاکی

نیست همسر صبح تا شب نیست منم سر گرم فیلم و کارتونم

الانم دارم قلعه ی هاول رو میبینم خیلی بچگانس ؟ خوب انیمه های گروه سنی دارن مگه فقط بچه ها کارتون میبینن؟

اصن همینه که هست ! دلشم بخواد ! والا !

در جهت اجرای تصمیمات کبری  کتلتای خوشمزه پزیدم بریم تو پارک بخوریم اگه گفت نه به خودم قول میدم نه عصبانی بشم نه گریه کنم نه قهر ! نه فکر کنم چون دوسم نداره میگه نه !

الان زنگ میزنم بهش تا بیشتر از این قهرمون طول نکشه

البته اونی که قهر کرده من بودم  ولی میگن ناز کش داری ناز کن نداری پاتو دراز کن :/

 

بعدا نوشت : وبلاگ چیز بسیار خوبیست برای آدم پر حرفی مث من


برچسب‌ها:

چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:, | 13:37 | خانوم همسر |

تصمیم گرفتم یه گوشه نشینم و نذارم افسردگی منو تو خودش خفه کنه

به درک که شوهرم فرهاد کوه کن نیست به درک که رمانتیک نیست  به جهنم که حرفامو نمیفهمه  من میخوام بفهممش اگه اون تغییر نمیکنه من خودمو عوض میکنم ...میخوام این عینک بدبینی رو بردارم ...به قول سهراب چشم هارا باید شست

بهله همچین آدم با فهم و باحالی هستم من :))))))))))))


برچسب‌ها:

چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:, | 12:16 | خانوم همسر |

صبح تا شب نیست الانم که خونس پای اون گوشی کوفتی نشسته معلوم نیست با کی میحرفه

شیطونه میگه طی یک حرکت انتحاری گوشیشو بگیرم ببینم کیه ؟

چطور اون گوشی منو چک میکنه :((((

 


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 22:10 | خانوم همسر |

کاش میشد وقتی همسرت خیلی خوب و مهربون میشه

.

.

.

.

.

بهش تافت بزنی......
همون جوری بمونه.............
یا pif pafبزنی در همون حالت بمیره
در اوج خداحافظی کنه......


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 22:5 | خانوم همسر |

اومده خونه یهو میگه شام چی داریم ؟ عزیز دلم اول بگو خانومم چطوری ؟ خوبی ؟ خسته نباشی این میدون جنگو به کاخ پادشاهی من تبدیل کردی :(((

گفتم گشنه پلو .. اوه اوه برزخ شد ...خو مگه من چند نفرم ؟؟؟؟

ماست و خیار دادم میل کنه

چه معنی داره هر شب هر شب چلو خورشت بخوره شیکمش میزنه بیرون دوس ندارم نوچ نوچ نوچ


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 21:27 | خانوم همسر |

دیروز از صبح مشغول بودم ...خونه روز تمیز کردم... واسه ایل و قبیله شوهر غذا درست کردم ...دلم میخواست فقط یه بار بگه ممنون خانوم ....یا بگه خسته نباشی ...یا خوشمزه بود و....

ساعت 12 شب که مهمونا رفتن خونه دیگه خونه نبود ...گودزیلاشون ترکونده بود !...دلم میخواد بدونم خواهر شوهر عزیز خونه ی بقیم که میره میذاره بچش مث ترمیناتور از اتاقی به اتاق دیگه  بمب بترکونه و بره یانه ؟!

جلوی شوهرم تحقیرم میکنن!

چرا فقط یه بار از من حمایت نمیکنی ؟؟؟ مگه تو شوهر نیستی حامی نیستی ؟؟؟؟؟؟؟؟

نمیگم که یقشونو بگیره ولی میتونه که یه جوری رفتار کنه که نذاره به زنش بی احترامی کنن

خواهر شوهر جان از تیپ برادر گرام تعریف کردن بعدم گفتن فقط تو یه مورد نمیدونم چرا کج سلیقه بودی!!!!!!!!!!!!

من که کاری به اونا ندارم بدی ای بهشون نکردم  پس چراااااا؟

همسر هم که یه جوری رفتار میکنه انگار من نوکرشم نه زنش

فقط خانوم چایی بیار و.... هیچ حرف دیگه  هیچ توجهی هیچ نگاهی کاملا تو جمع غریب میمونم

دلم برای مامانم تنگ شده میخوام باهاش حرف بزنم ولی نمیتونم ...دارم خفه میشم

یک سال و نیمه باهام سر سنگینه جرئت شکایت کردن ندارم میگه خودت کردی ...بکش حقته

مهمونا که رفتن  ولو شد روی مبل ...دریغ از یه ذره کمک ...بعدم که طبق از بنده انتظار انجام وظایف همسری داشتن

میگم که من فقط یه ه.م.خ.و.ا.ب.م

صبحم پاشد گفت انگار بمب ترکیده چه وضشه مرتب کن خونه رو 

من خیلی غرغروئم؟؟؟؟

هیچی به خودش نگفتم جدیدا سکوت میکنم بحث درست نشه

 

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:32 | خانوم همسر |


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:6 | خانوم همسر |


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:54 | خانوم همسر |

مادر شوهر جان دیشب  گفت  من مثل اسکلتم  ...بغلم کرده مهره های ستون فقراتمو حس میکرده :/ ...

حتما نگرانم بوده خواسته همسر بیشتر به فکرم بیوفته ...دوست دارم خوش بین باشم چیه ؟؟؟


برچسب‌ها:

سه شنبه 1 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:37 | خانوم همسر |

یکی از مزیت های خانوم خونه بودن اینه که سیب زمینی سرخ کرده هارو داغ داغ میخوری کسیم نمیزنه رو دستت:)

 

 


برچسب‌ها:

دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 19:26 | خانوم همسر |

لطف کرده داره پوست تخمه هایی که ریخته رو زمین جارو میزنه :/ با سرعت نودتا در ثانیه هم غر میزنه بعد اسم من غرغرئه


برچسب‌ها:

دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 19:22 | خانوم همسر |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد